هیچ و دیگر هیچ

هیچ اگر سایه پذیرد،منم آن سایه هیچ

هیچ و دیگر هیچ

هیچ اگر سایه پذیرد،منم آن سایه هیچ

هیچ و دیگر هیچ

می نویسم....
گاهی،تنها راه رسیدن به آرامش درونی من است

گاهی،آزارم میدهد.

برایم هم رنج است و هم لذت...

نه می شود رهایش کنم نه نمیخواهم که رهایش کنم.

سلمان ساوجی1

ﺩﻭﺵ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ
ﮐﺎﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻃﺒﻊ ﻟﻄﯿﻒ ﺗﻮ ﻣﻼ‌ﻝ
ﭘﯿﺶ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﻧﺮﻭﯼ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺳﺒﺐ
ﺑﻬﺮ ﻗﻮﺗﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﺰﺕ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺯﺍﻧﮑﻪ ﺩﺭﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻗﻤﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ﺩﺭﻭ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﻭﺕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺴﻦ ﺧﺼﺎﻝ
ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻥ ﺯ ﭘﯽ ﻗﻮﺕ ﺑﻪ ﻧﻮﮎ ﻣﮋﻩ ﺑﻪ
ﮐﻪ ﺷﺪﻥ ﭘﯿﺶ ﻟﺌﯿﻤﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺮ ﺳﻮﺍﻝ
  • ۹۵/۱۰/۰۲
  • پری الزمان مهرزاد

نظرات  (۲)

  • امیر بهزادپور
  • شعر زیبایی بود.... از سلمان ساوجی چند شعر زیبا خواندم...ممنون.
    مدتی نبودید...حضورتان سبز.
    پاسخ:
    سلام .ممنونم از شما بله.هروقت برسم میام و حتما وبلاگ تون را دنبال میکنم
    عزیز...
    مطلب فراخوان مسابقه طراحی فضای بازی و محیط پیرامون در بیمارستان امید اصفهان شمارو خوندم ....
    خوشحال میشم به منم سر بزنی و در صورت تمایل تبادل لینک کنیم:)
    برای یک بار
    پاسخ:
    سلام میشه بفرمایید این مطلب را کجا خوندید؟منبع را میشه لطفا بفرمایید...