آخرش آوازمو نشنید و رفت....مازیار
- شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ق.ظ
- ۱ نظر
غم تنهایی تو جاده فریاد میکنه
شبه شعر آخرت داره بیداد میکنه
دیگه اون ساز تورو،کسی نیست که بزنه
دیگه از گریه ی تو،دلم من نمیشکنه
سحرم رفت و شب اومد مونده بود
دفتر غم رو توو غربت خونده بود
من میخوام که با تو باشم روز و شب
بی تو غمگینم و غرق درد و تب
توو شبا ستاره ی تو،با من حرف میزنه
اون میگه که نمیخواد از تو دل بکنه
میگه اون شبای خوب دیگه تکرار نمیشه
ستاره ات رفت بخوابه دیگه بیدار نمیشه
اخرش آوازمو نشنید و رفت
گل عشق و از توو قلبم چید و رفت
سفری توو طالع ام افتاده بود
تو نگاه کن قلبم من چه ساده بود
-- یکی از ترانه های مازیار تقی بیگ
++باینم موزیک زیباش::::
-- فکر میکنم ترانه سرا هم خود مازیار بودن.
- ۹۵/۰۷/۱۰