هیچ و دیگر هیچ

هیچ اگر سایه پذیرد،منم آن سایه هیچ

هیچ و دیگر هیچ

هیچ اگر سایه پذیرد،منم آن سایه هیچ

هیچ و دیگر هیچ

می نویسم....
گاهی،تنها راه رسیدن به آرامش درونی من است

گاهی،آزارم میدهد.

برایم هم رنج است و هم لذت...

نه می شود رهایش کنم نه نمیخواهم که رهایش کنم.

آخرش آوازمو نشنید و رفت....مازیار

 

غم تنهایی تو جاده فریاد میکنه
شبه شعر آخرت داره بیداد میکنه

دیگه اون ساز تورو،کسی نیست که بزنه
دیگه از گریه ی تو،دلم من نمیشکنه

سحرم رفت و شب اومد مونده بود
دفتر غم رو توو غربت خونده بود

من میخوام که با تو باشم روز و شب
بی تو غمگینم و غرق درد و تب

توو شبا ستاره ی تو،با من حرف میزنه
اون میگه که نمیخواد از تو دل بکنه

میگه اون شبای خوب دیگه تکرار نمیشه
ستاره ات رفت بخوابه دیگه بیدار نمیشه

اخرش آوازمو نشنید و رفت
گل عشق و از توو قلبم چید و رفت

سفری توو طالع ام افتاده بود
تو نگاه کن قلبم من چه ساده بود

-- یکی از ترانه های مازیار تقی بیگ
++باینم موزیک زیباش::::

 

 
 

-- فکر میکنم ترانه سرا هم خود مازیار بودن.
  • ۹۵/۰۷/۱۰
  • پری الزمان مهرزاد

نظرات  (۱)

  • مجله ویترینو
  • ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
    پاسخ:
    استغفرالله ...این چیه الان :(